عاقبت
آزاد
روزهای آخر خرداد بود عکاس سر کلاس درس آمده بود تا از بچههاى کلاس عکس يادگارى بگيرد. معلم هم داشت همه بچهها را تشويق ميکرد که دور هم جمع شوند. او می گفت: ببينيد چقدر قشنگه که سالها بعد وقتى همهتون بزرگ شديد به اين عکس نگاه کنيد و بگوئيد : اين احمده، الان دکتره. يا اون مهرداده، الان وکيله. و ...
معلمی از دانش اموزانش خواست تا برای فردا یک کیسه ی سیب زمینی با خود به مدرسه بیاورند .روز بعد به انها گفت که روی سیب زمینی هایشان اسم کسی را که از او نفرت دارند بنویسند و داخل کیسه بگذارند هر چی تعداد نفرات بیشتر بود تعداد سیب زمینی های داخل کیسه هم بیشتر می شد بعضی ها یک سیب زمینی داخل کیسه گذاشتند بعضی سه تا و بعضی هم بیشتر معلم از انها خواست تا زمانی که احساس نفرت در انها هست سیب زمینی ها را با خود حمل کنند و هر جا که می روند کیسه ی سیب زمینی همراهشان باشد این کار تا یک هفته ادامه داشت .
بچه ها مجبور بودند به سختی کیسه را همه جا با خود ببرند و بوی بد سیب زمینی ها را که دیگر گندیده بودند تحمل کنند انها یی که در کیسه سیب زمینی بیشتری داشتند رنج حمل ان بار سنگین راهم باید به دوش می کشیدند .در پایان هفته معلم گفت که این بازی تمام شده و همه از این که دیگر مجبور نبودند خوشحال شدند.معلم از انها پرسید : (در این یک هفته چه احساسی از حمل سیب زمینی ها داشتید ؟)همه شروع کردن به گلایه کردن و ابراز ناراحتی از زحمتی که در این یک هفته تحمل کرده بودند . معلم گفت:( کاری که شما انجام دادید مثل به همراه داشتن نفرت و احساسی بد نسبت به دیگران است که شما در درون خود حمل می کنید این احساس و سنگینی نا خوشایند را همه جا همراه خود می برید فساد و سنگینی ان باعث کدورت قلب شما می شود . پس بهتر است نفرت را کنار بگذارید تا قلبتان از گناه و سنگینی رها شود و یاد بگیرید دیگران را ببخشید و بدی هایشان را فراموش کنید تا خودتان ارامش داشته باشید .
نقل از وبلاگ زیکزاک 20
سه شنبه 29 فروردين 1391برچسب:راز آرامش,معلم,دانش آموزان ,نفرت,سیب زمینی, :: 6 PM :: نويسنده : محمد منصور درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید. وبلاگ من مو ضوع خاصی ندارد ضمن تشکر از دیدار شما عزیز میهمان امیدوارم مطالب وبلاگ مورد توجه و استفاده شما قرار بگیرد و از بیان نظرات خود در راستای بهبود آن دریغ نفرمائید. آخرین مطالب پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان |
||
|